دشوار است …

ساخت وبلاگ

دستم اگر روزي برسد به حامد عسگري ، شاعر اين ابيات ، حتما گريبان اش را خواهم گرفت و بهاي قطره قطره اشكي كه با آن ريختم از او خواهم ستاند ...

محرمی نیست وگرنه كه خبر بسیار است
رمق ناله كم و كوه و كمر بسیار است

ای ملائک كه به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید كه اندوه بشر بسیار است

ساقه‌های مژه‌ام از وزش آه نسوخت
شُكر! در جنگل ما هیزم تَر بسیار است

سفره‌دار توام ای عشق بفرما بنشین
نان ِجو ، زخم و نمك ، خون ِجگر بسیار است

هر كجا می‌نگرم مجلس سهراب‌كُشی است
آه از این خاك ، بر آن نعش پسر بسیار است

پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید
پشت دلتنگی‌ام اما و اگر بسیار است

اشك ، آبادی چشم است بر آن شاكر باش
هركجا جوی روانی است كپر بسیار است

سال‌ها رفت و نشد موی تو را شانه كنم
چه كنم دوروبرت شانه به سر بسیار است

فردای نو ...
ما را در سایت فردای نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fardayenoa بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:20