فردای نو

متن مرتبط با «بی بند و باری در شمال» در سایت فردای نو نوشته شده است

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را . . .

  • اینکه ناامید باشی خوبه ! امید به این دنیا خوب نیست . . . امید به آدم های این دنیا خوب نیست . . . امید به ابزار و آلات و ادوات و دارایی های این جهان خوب نیست . . . نا امیدی ، بزرگترین ثمره ی دل نبستن به این دنیاست . تنها امیدی که بخیالم خوب است ، امید به این است که در جهانِ پسین مان خبرهای شیرینی باشد . . . در این جهان که جز تلخی و جنگ و قتل و کشتار وفشار و فقدان و درد و سوز نداشتیم . . . ندیدیم . همین ! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزهای سخت تر از امروز . . .

  • اقتصاد ما بیمار است . . . سرطان زده است . فرهنگ ما مشوش است . . . سردرگم است . تمدن ما معیوب است . . . ناساز است با فرهنگ ما . اجتماع ما خراب است . . . افسرده و ناامید و متشتت است . سیاست های بزرگان ما غلط است . . . از نتایج اش پیداست . ما هنوز مانده که به روزهای سخت تر از این برسیم . . . این چرخه ی بیمارِ مشوشِ معیوبِ خرابِ غلط ، نمی تواند به راه درستی ختم گردد . . . یک جایی ، یک زمانی ، یک جوری ، بیرون می زند این همه خرابی و فشار . . . خدایمان بخیر کند همین ! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ماییم و موجِ سودا . . .

  • و حالا ؛ ما چیزی نداریم جز همین موجِ سودا . . . که لبالب گرفته همه ی پیرامون ما را ! اُف بر هر چه زندگی ست در این میانه ی عجیبِ ترسناکِ خراب . . . مرگ از زیستن در جایی که هر روز تلخ ترین اخبار را می شنویم و می بینم شیرین تر است . همین ! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آرزوهای دم دستی !

  • آیا آرزوهای دم دستی ، همان نیازهای ما هستند ؟ آیا برآورده شدنِ آرزوهای دم دستی موجبِ بهتر زیستنِ ما بلحاظ روانی می شوند ؟ آرزوهای دمِ دستی چیست ؟ همین چیزهای خیلی کوچک ، که درکشورهایی مثل ایران با این اقتصادِ درخشان ، آرام آرام به آرزو تبدیل می شوند ! خانه دار شدن ! ماشین دار شدن ! شغل ثابت داشتن ! اینکه فرزندت در یک مدرسه ی نرمال با تعالیمِ درست و مطابق روز و جهانی تحصیل کند ! اینکه یک روز بدون قسط و قرض و مشکل مالی باشی . . . آرزوی رفتن به جاهایی که دوست داری ! همین کشورهای اطراف! حتی مکه و کربلا برای کسانی که دوست دارند . . . اینها آرزو هستند اساسا" ؟ یا اینها نیازند ، نیازهای روانی و مطالباتِ قلبی و دلیِ ماها که بدلیل شرایط سیاهِ کشورمان به آرزو تبدیل شده اند ؟ این آرزوهای دم دستی اگر تا آخر عمر برآورده نشوند چه خواهد شد ؟ نمی دانم ! می دانم اما که برآورده شدنشان برای خیلی ها محال شده . . . درخواست هایی که نیاز شد . . . نیازهایی که آرزوهای دم دستی شدند ! و آرزوهای دم دستی ای که هر روز بیش از گذشته ، تبدیل می شوند به : آرزوهای دور و دراز ! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از من به شما ...دو

  • از من به شما یادگار ؛ هیچ چیزِ این دنیا ارزش حرص خوردن و جوش زدن نداره ! با همین تاکید : هیچ چیزش !, ...ادامه مطلب

  • زندگی در خیال

  • " خیال "  حد و مرز  ، مالکیت ، زمان ، ترتیب و آداب و استحقاق ندارد . توانمندی و قدرتینمی خواهد ! وابستگی و حزب و خانواده و دوستان متنفذ و نیرویی هم نیاز ندارد . حد و مرز ندارد که : می توان همه چیز را تخیل کرد ، خود را در همه جا فرض کرد ، همه چیز را از آنِ خود دانست و به خیلی جاها سفر کرد . در خیال ، مالِ کسی نیست چیزی ! همه چیز مال شماست . . . هر زمانی می توانیم خیال کنیم که در هر زمانی کجا باشیم یا چگونه باشیم .و خیال ، همچون عبادت و نیایش نیست که برای اش لازم باشد آداب خاصی رعایت کرد . به قدرت و توان و امکاناتی که در عالَمِ واقع برای انجامِ کارها نیاز است ، در خیال هیچ نیازی نیست . زندگی در خیال ، ای بسا ، لزوما" هم با حسرت همراه نباشد . گیریم اصلا که حسرت آلود باشد ، مگر بشر در تمام عمر با " ای کاش " های اش نزیسته ؟ حالا ، دو تا ای کاش هم در میانه ی تخیل بسراید ، کسی را کاری می شود ؟ همه ی اینها را گفتم که برسم به این : ای کاش چیزهایی ، جاهایی ، کسانی ، حالاتی ، زمان هایی و امکاناتی را تخیل کنیم که می ارزد! بنظر من ، تخیل ، " سَفَرِ بی حد ومرزِ جان " است . . . به همه جا ، به همه چیز ، درهر وضعیتی که طالب اش باشیم . . . هر سفری رنج دارد ، خستگی دارد ، پس :چیزی را تخیل کنیم که می ارزد جانمان را بخاطرش مسافر کنیم . گویی ، در خیال هم باید قدری کشید افسارِ دل و روح را . . . نمی دانم !  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دشوار است …

  • دستم اگر روزي برسد به حامد عسگري ، شاعر اين ابيات ، حتما گريبان اش را خواهم گرفت و بهاي قطره قطره اشكي كه با آن ريختم از او خواهم ستاند ...محرمی نیست وگرنه كه خبر بسیار استرمق ناله كم و كوه و كمر بسیار استای ملائک كه به سنجیدن ما مشغولیدبنویسید كه اندوه بشر بسیار استساقه‌های مژه‌ام از وزش آه نسوختشُكر! در جنگل ما هیزم تَر بسیار استسفره‌دار توام ای عشق بفرما بنشیننان ِجو ، زخم و نمك ، خون ِجگر بسیار استهر كجا می‌نگرم مجلس سهراب‌كُشی استآه از این خاك ، بر آن نعش پسر بسیار استپشت لبخند من آیا و چرایی نرسیدپشت دلتنگی‌ام اما و اگر بسیار استاشك ، آبادی چشم است بر آن شاكر باشهركجا جوی روانی است كپر بسیار استسال‌ها رفت و نشد موی تو را شانه كنمچه كنم دوروبرت شانه به سر بسیار است بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امید است و لاغیر . . .

  • گاهی ، نه لزوما بخاطر اتفاقی در بیرون ! نه بخاطر اینکه سفر خوبی رفته ای . . . نه بخاطر اینکه در وضع مادی ات تغییری رخ داده . . . نه بخاطر دیدن دوست قدیمی ای . . . و نه حتی بخاطر حال خوب جسمی . . . و نه بخاطر عوض شدن فصل ها . . . گاهی ؛ همین جوری ، یکباره ، بقول امروزی ها : یهویی ! انگار " دلِ " آدمی خودش ، خودش را بازسازی می کند ... " امید " انگار می روید از جوانه های ته نشین شده ی دل آدمی ! شوق های خوبی ایجاد می شود در آدم ! من اغلب ؛ از این شوق های یکباره ، نهایت بهره را می برم برای اینکه هدر نشوند ، هر چند بی دلیل روییده اند در جان آدمی ! در این اوقات است که کارهای زیادی عقب مانده ام ، بی ارادگی هام و نکرده هام را با سرعت و پیش از تمام شدن آن جوانه های امید ، به ثمر می رسانم .  بی اندازه, ...ادامه مطلب

  • امید است و لاغیر . . .

  • گاهی ، نه لزوما بخاطر اتفاقی در بیرون ! نه بخاطر اینکه سفر خوبی رفته ای . . . نه بخاطر اینکه در وضع مادی ات تغییری رخ داده . . . نه بخاطر دیدن دوست قدیمی ای . . . و نه حتی بخاطر حال خوب جسمی . . . و نه بخاطر عوض شدن فصل ها . . . گاهی ؛ همین جوری ، یکباره ، بقول امروزی ها : یهویی ! انگار " دلِ " آدمی خودش ، خودش را بازسازی می کند ... " امید " انگار می روید از جوانه های ته نشین شده ی دل آدمی ! شوق ه,لاغیر ...ادامه مطلب

  • دورم اما در آغوش توام . . .

  • . . . سخت است دوری ! . . . سخت است ندیدن روی و کوی آنکه دوست اش داری  ! . . . سخت است آنکه کنارش تمام خاطرات ات رقم خورده را وانهی و بروی ! . . . سخت است جدا زیستن از محبوب ! . . . سخت است آنکه خیال می کنی لطف اش همیشه ساری وجاری است در زندگی ات ؛ را دیر به دیر ببینی! . . . سخت است کسی را کنار بگذاری که هستی ات با او گره خورده است ! . . . سخت است کودکی هات را ؛ نوجوانی هات را ؛ جوانی هات را ؛ کنا,دورم,آغوش,توام ...ادامه مطلب

  • بی بند و باری . . .

  • خیلی اوقات هست که به تو اصلا خوش نمی گذرد اما دائمابرای خوش گذشتن به بقیه کاری باید ؛ و می کنی ! خیلی اوقات هست که لذتی نمی بری ، برای لذت های دیگری و دیگران اما گویا تلاش می کنی . . . خیلی اوقات هست که انگار تمام می شود دنیا درست در نقطه ی آغازین اش برای تو . . .  در نقطه ای که انگار باید سن امید و آرزوهات باشد . خیلی اوقات هست که خوب می فهمی و خوب تر حس می کنی که خوراک و نوشاک و پوشاک  ؛ اندا,باری ...ادامه مطلب

  • حیات معنوی

  • " حیات معنوی " عنوان کتابی کوچک اثر " آندرهیل " بانوی انگلیسی عارف ،شاعر ، رمان نویس و عرفان پژوه است (وی در سال 1941 رخ در نقاب خاک کشیده است) که دوست بسیار گرامی ام سرکار خانم " سیمین صالح " آنرا ترجمه کرده اند و همسرشان " جناب استاد مصطفی ملکیان " آنرا ویراستاری نموده اند .  اخیرا این کتاب ارزشمند را مطالعه کردم . مولف در این اثر کوتاه سعی کرده تصویری دلنشین و با زبان همه فهم از آنچه " حیات ,حیات,معنوی ...ادامه مطلب

  • درس می دهد حسین !

  • به خیال من درسهای حیات حسین بن علی ؛ بسا بیشتر است از درس های شهادت اش ! کما اینکه پس از شهادت ایشان ، اینقدر خرافه بستند به کربلا و وقایع اش ، به انسان ها و اقوال شان که دیگر سالهاست تشخیص سره از ناسره دشوار شده است . به خیالم خیلی هم ربطی به حاکمان و سیاست هم ندارد ، بلکه اساسا ؛ این قدر ماجرای کربلا استعداد بافندگی افراد را تقویت می کند ؛ که هر چه دلشان بخواهد و به زبانشان بیاید را می توانند ب,حسین ...ادامه مطلب

  • 95 برو !

  • 95 ! خب داری تمام می شوی ؟ چه بهتر ! زودترت رفتن ات ؛ خوشحال ترم می کند . . . 96 ! هر چه دیرتر بیایی اما لااقل در دستان ات چیزی متفاوت از آنچه 95 داشت بیاوری بهتر است . . .   نوشته شده توسط محمد طاهری در ۱۳۹۵/۱۲/۲۹ ساعت 9:6 موضوع روزانه ها | لینک ثابت , ...ادامه مطلب

  • 95 برو !

  • 95 ! خب داری تمام می شوی ؟ چه بهتر ! زودترت رفتن ات ؛ خوشحال ترم می کند . . . 96 ! هر چه دیرتر بیایی اما لااقل در دستان ات چیزی متفاوت از آنچه 95 داشت بیاوری بهتر است . . . نوشته شده توسط محمد طاهری در ۱۳۹۵/۱۲/۲۹ ساعت 9:6 موضوع روزانه ها | لینک ثابت , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها